"بسم رب اشهداء والصدیقین"
جلسه پنجاه
تحلیل داده ها و اطلاعات
لایه های معنایی متن
لایه های معنایی متن:
به طور کلی می توان کلام خدا را از حیث فهمیده شدن به این سه دسته تقسیم کرد:
- بخشی از آیات را هم عالمان و هم افراد عادی می فهمند. این دسته همان نصوص و ظواهر بدیهی آیات است.
- بخشی از آن را فقط کسانی که دارای صفای باطن و ذهن فعال و قوه ی ادراک سالم هستند، می فهمند. این دسته همان معارف نظری دین می باشد .
- اما بخش دیگری از معانی و الیههای پنهانی آیات را جز خدا و فرشتگان و -به تعبیر قرآن- راسخان در علم نمی توانند بفهمند. این دسته هم همان معارف و حقایق باطنی و نهفته در قرآن است.
این قاعدهی تفسیری در هرمنوتیک کالسیک غربی و مسیحی نظیری ندارد و مختص به قرآن است و باید در روش تحقیق اجتهادی حتما به مبحث الیه دار بودن معنای آیات قرآن توجه شود.
فهم آیات با آیات:
این یک روش عقالیی و فطری است که انسان باید به تمام کالم توجه کند، نه اینکه شخص بخشی را تقطیع کرده و آنچه بخواهد و مدنظرش باشد را به پای مولف بگذارد.
هرمنوتیکس های غربی هم به این مطلب توجه داشته اند.
در مورد هِرِش بیان شد که او دو دقت را بیان می کند.
- دقت فکری که مقصود از آن شناخت است. منظور از شناخت هم اصول معنایی متن بر اساس واژگان و اصول ادبی و صرفی و نحوی می باشد.همچنین باید دانست اصطالحات و واژگان راهنمای معنایی هستندذکه می توان از متن به دست آورد. به تعبیری همان تفسیر متن به متن در این دقت فکری و شناختی وجود دارد.
- دقت توصیفی که مقصود از آن تفسیر است. منظور از این همان شرح معنای متن است که محقق باید پا را فراتر از اصطالحات و واژگان بگذارد و به معنایی فرامتنی دست پیدا کند. به تعبیری وقتی می خواهد به توصیف معنای متن بپردازد، از محدوده ی شناختی متن خارج و تفسیر را شروع کرده است.
پس در واقع محصول مشترک شناخت -یا همان دقت فکری- و تفسیر -یا همان دقت توصیفی - ، فهم معنای مورد نظر مولف است.
جلسه پنجاه و یکم
بحث نواهی / مقایسه ی امر و نهی
بحث نواهی:
نواهی از مباحثی است که در اصول هرمنوتیک، علم تفسیر، روش اجتهادی و فقه و اصول مورد بحث قرار می گیرد. اساسا بسیاری از احکام شرعی در قالب نهی بیان شده اند و یکی از رایج ترین شیوه های بیان احکام در آیات و روایات است. به همین خاطر مطالبی در باب نواهی مورد اشاره قرار می گیرد.
تعریف نهی: نهی به معنای بازداشتن و منع کردن است. به عبارتی شخصی که در مقام و مرتبه ی باالتری قرار دارد شخص پایین تر از خود را از انجام کاری بازدارد. در واقع هدف شخص ناهی از نهی کردن این است که فعل مَنهی عن ه )عملی که مورد نهی واقع شده( ترک گردد و در عالم خارج محقق نشود.
نهی گاهی به صورت فعل نهی )صیغه ی نهی( و گاهی هم به صورت جمالت خبری منفی استعمال می شود.
اصولیون غالبا معتقدند که نهی به هر صیغه یا لفظی ظهور در حرمت دارد و ناهی به هیچ وجه راضی به انجام آن فعل نیست. در بین قائلین به داللت ظهور نهی در حرمت این مساله مطرح است که منشاء این ظهور نهی در ممنوعیت چیست. دو قول وجود دارد:
- یا هیات نهی برای حرمت وضع شده و ذاتی آن است.
- یا به واسطه ی حکم عقل است که نهی )طلب ترک( داللت بر حرمت دارد. عقل حکم به اطاعت از اوامر و نواهی موال دارد. مگر اینکه قرینه ای بر خالف مفاد حکم عقل باشد که در این صورت بر طبق قرینه عمل می شود.
مقایسه ی امر و نهی:
شباهت:
امر و نهی هردو در بیان طلب یک شخص با جایگاه و شان عالی و باالتر از شخص دیگر با جایگاه دانی و پایینتر مشترک هستند. لذا هردو تکلیف آور و الزام آور هستند و حتما باید آن طلب امتثال شود.
تفاوت :
در بحث امر - در فرض عدم دلیل یا قرینه ی بر تکرار عمل- با یک بار عمل کردن به امر موال امتثال صورت گرفته است، اما در بحث نهی با یک بار ترک کردن امتثال حاصل نمی شود بلکه باید همیشه ترک عمل انجام شود. ریشه ی این تفاوت هم در یک تفاوت عقلی بین مدلول فعل و ترک فعل می باشد وگرنه از حیث لغوی هردو طلب هستند. آن تفاوت مدلول این است که مدلول امر با اولین انجام در خارج محقق می شود اما غرض و مدلول نهی این است که عمل منهی به هیچ وجه در خارج انجام نگیرد.
جلسه پنجاه و دوم و پنجاه و سوم
بحث منظوق و مفهوم
بررسی مفهوم مخالف: مفهوم شرط و وصف و غایت
باید دانست که هم جمالت خبری و هم جمالت انشایی می توانند مفهوم داشته باشند. مفهوم به طور کلی به دو دسته تقسیم می شود:
- مفهوم موافق: یعنی آن مفهومی که از جهت مثبت بودن یا منفی بودن مطابق با حکم خود جمله ی اصلی است. اصطالحا به آن فحوای خطاب یا قیاس اولویت نیز می گویند. در مفهوم موافق حکم بیان شده در جملهی اصلی )مدلول منطوق( با حکمی که به عنوان مفهوم به دست آمده هم سنخ است یعنی یا هردو مثبت یا هردو منفی و همچنین مدلول مفهومی یک رجحان و اولویتی نسبت به مدلول منطوقی دارد. مثال: آیه ی ال تقل لهما اف، نسبت به این آیه علما معتقدند این جمله یک مفهوم موافقی هم دارد، یعنی وقتی در منطوق گفته شده به پدر و مادر خود اف نگویید پس به طریق اولی مفهومش این است که اجازه ندارید آنها را بزنید. که در این مثال هم منطوق و هم مفهوم منفی هست. ذهن انسان در مورد هر حکمی کاوش و تحلیل هایی می کند، در این حال اگر ذهن علت حکم منطوق را به دست بیاورد، حکم جمله را به منطوق جمله محدود نکرده بلکه آن را به هم ه ی موارد و مصادیقی که علت حکم در آن به طور قوی تر و ترجیحی وجود دارد سرایت می دهد.
باید دقت کرد که جایی صحیح است و می توان به مفهوم موافق تمسک کرد که علت حکم در مصداق و مورد جدید )مفهوم( حتما رجحان و اولویت و قوی بودن ی را نسبت به منطوق برخوردار باشد. به همین خاطر است که به آن قیاس اولویت هم می گویند.
مفهوم موافق در جایی که مصداق قوی تری موجود باشد نزد همه اصولیون و مفسران معتبر است و به آن تمسک می کنند. اگر محقق پس از پیدا کردن حکم منطوق، قصد داشت با مفهوم گرفتن از آن، حکم را به موارد مشابهی که همان علت را به طور اولویت دارند سرایت دهد اما آن مصداق جدید چنین اولویتی ندارد، مفهوم گیری در این حال به عقیده ی بسیاری علما خارج از بحث مفهوم موافق است و تحت عنوان مبحث قیاس قرار می گیرد. پس تفاوت قیاس با مفهوم موافق در این شد که در مبحث قیاس، آن اولویت در مصداق جدید محل شک و تردید است.
- فهوم مخالف: یعنی حکم جملهی اصلی )منطوق( از جهت نفی و اثبات با حکم جمله ی مفهوم متفاوت باشد. مثال: عبارت تجسس نکنید مگر به حکم قانون، مفهوم مخالف آن این است که تجسس طبق حکم قانون جایز است.
در بین مفهوم های مخالف مهمترین شان عبارت است از: ۱( شرط ۲( وصف ۳( غایت 4( حصر ۵( عدد ۶( لقب
اعتبار مفهوم از کنار هم قرار گرفتن دو مقدمه ایجاد می شود:
- هرمتنی در مورد مفهوم خود دارای یک ظهور عرفی است.
- ظاهر متون و عبارات نزد عرف عقال اعتبار و حجیت دارد.
بنابراین می توان به مفهوم اعتماد و استناد کرد.
بررسی موارد مفهوم مخالف:
اول) مفهوم جمله ی شرطیه:
از جمالت رایج در هر زبانی جمالت شرطیه است که از دو بخش شرط و جزاء )جواب یا حکم( تشکیل شده است.
دوم) مفهوم وصف:
مفهوم وصف در محلی است که یک حکم بر موضوعی حمل می شود که آن موضوع متصف به یک صفتی است.
سوم) مفهوم غایت:
غایت به معنای انتها و پایان است و در علم اصول هم مراد از مفهوم غایت، پایان و نهایتی است که در ضمن یک حکم بیان می شود.
جلسه پنجاه و چهارم
بررسی مفهوم مخالف: مفهوم حصر وعدد و لقب
چهارم) مفهوم حصر:
حصر به معنای محدود کردن و منحصر کردن دایره ی یک حکم یا امری به یک سری افراد خاص می باشد. ادات حصر در زبان فارسی فقط و تنها است.
پنجم) مفهوم عدد:
بحث مفهوم عدد در علم اصول شقوق مختلفی دارد ولی مشهور علمای علم اصول معتقدند که عدد مفهوم مخالف ندارد و جمله نسبت به بیشتر یا کمتر از آن ساکت است.
برای روشنتر شدن این مبحث، سه فرض برای مفهوم عدد می توان تصویر کرد:
- در بعضی داده ها عدد به طور صریح -یا با قرینه و شاهد - به عنوان حداکثر و نهایت برای حکم بیان شده باشد. یعنی حکم » تا « آن تعداد صادر شده است. در این فرض سرایت حکم نسبت به بیشتر از آن عدد منتفی است.
- در برخی داده های دیگر عدد به طور صریح -یا با قرینه و شاهد - به عنوان حداقلی برای حکم بیان شده باشد. یعنی حکم برای آن عدد و بیشتر صادر شده است. در این فرض سرایت حکم به کمتر از آن عدد - یا عدم تحقق آن عدد- منتفی است.
- در برخی داده ها نیز عدد به طور صریح -یا با قرینه و شاهد - با قطعیت مقدار برای حکم بیان شده باشد. یعنی حکم فقط برای همان عدد صادر شده است نه کمتر و نه بیشتر. در این فرض سرایت حکم به کمتر یا بیشتر از آن عدد منتفی است و شارع به کمتر یا بیشتر از آن عدد رضایت ندارد. مثال: حد شرب خمر 80 تازیانه است.
ششم) مفهوم لقب:
لقب مورد بحث در علم اصول یک اسم جامد یا مشتق است که موضوع حکمی قرار بگیرد، مثل سارق.
پذیرفتن مفهوم لقب بر نفی حکم از کسانی که آن عنوان و لقب را ندارند داللت می کند. عدم پذیرش مفهوم لقب نیز یعنی حکم نسبت به کسانی که آن عنوان یا لقب را ندارند ساکت است. مثال: سارق محکوم به حد است.
جلسه پنجاه و پنجم و پنجاه و ششم
عام و خاص / اقسام عموم
عام وخاص:
برای بیان یک واقعه دو صورت می توان آن را بیان کرد:
- یک صورت اینکه تک تک افراد به طور خاص نام برده شوند. مثال: علی و رضا و احمد در کنکور قبول شدند.
- صورت دیگر اینکه با یک عبارت کلی و عمومی و با یک اسم عام افراد مد نظر بیان شوند. مثال: همه پسران آقای محمدی در کنکور قبول شدند.
عام: لفظ عام تعمیمی است، یعنی به تمام افراد و مصادیقش تعمیم داده می شود و به تعبیری فراگیر و دارای شمول است. مثال: انسانها یا تمام اموال.
خاص: در مقابل عام لفظ خاص تفریدی است، یعنی شامل بخشی از مصادیق و افراد عام می شود. مثال: بعضی انسانها یا بخشی از اموال.
محقق در داده های جمع آوری شده ممکن است با دو نوع عام و دو نوع خاص مواجه شود:
- عام و خاصی که تا به اینجا بیان شد ، عام و خاصی است که صفت یک لفظ قرار می گیرد. یعنی لفظ با توجه به دایره ی فراگیری و شمولی که دارد عام یا خاص نامیده می شود. مثال رضا خاص و انسان عام است.
- گاهی نیز یک گزاره یا جمله به دلیل دایره ی شمول و فراگیری خود می تواند خاص یا عام باشد مثل برخی احکام شرعی. مثال: الرجال قوّامون علی النساء، یک جملهی عام است.
از معروف ترین الفاظی که در زبان عربی به عنوان ادات افادهی بر عموم می کنند:
الفاظ دال بر عموم:
1 - مثل کلّ و جمیع
2 - لفظ جمع محلّی به ال
3- نکره در سیاق نفی
اقسام عموم:
عموم دارای اقسامی نیز هست که با وجود عام بودن اما نحوه ی عمومیت شان با هم متفاوت است:
- عام استغراقی (افرادی): در صورتی که تک تک افراد صرف نظر از دیگران مد نظر حکم باشد. لذا هر فردی به طور جداگانه حکمش اجرا میشود. همه ی افراد در برابر حکم در عرض هم و مساوی اما مستقل از یکدیگر هستند و با اجرای حکم برای هر یک، بخشی از حکم انجام گرفته است.
- عام مجموعی: در صورتی که همه ی افراد مجموعا با هم مد نظر حکم باشند. لذا حکم برای تمام افراد با هم اجرا می شود و یکی یکی قبول نیست. پس اجرای حکم صرفا برای بعض افراد صحیح نیست.
- عام بدلی (علی البدلی): در صورتی که فقط یکی از افراد -یا بخشی از افراد- مد نظر باشد. اما آن فرد به طور علی البدل و نامعین است و لذا می توان هر فرد را برای اجرای حکم انتخاب کرد.
-
جلسه پنجاه و هفتم و پنجاه و هشتم
تخصیص و مخصص / اقسام مخصص
تخصیص و مخصّص:
تخصیص در علم اصول فقه اصطالحا به معنای خارج کردن تعدادی از افراد و مصادیق یک عام است. یعنی به تعبیری با استثناء کردن یک سری افراد از ذیل حکم عام، دامنه ی فراگیر عام محدود گردد.
اقسام مخصّص:
مخصّص می تواند اقسامی دارد، از جمله اینکه می تواند لفظی باشد و یا غیر لفظی (لبّی)باشد:
مخصّص لفظی: گاهی گزاره ی عام با یک دلیل لفظ ی تخصی ص خورده است.
لفظی متصل: گاهی جزئی از همان کالم عام است که به آن مخصّص لفظی متصل می گویند.
لفظی منفصل: گاهی کالمی است که در یک جمله ی دیگری بیان شده است که به آن مخصّص لفظی منفصل می گویند.
مخصّص غیر لفظی (لبّی): گاهی گزاره ی عام با یک دلیل غی ر لفظی تخص یص خورده است. مصادیقی دارد:
- حکم عقل
- اجماع
- قرائن و شواهد
تخصیص ادله:
در مباحث فقهی هنگامی که بین دو گزاره (دلیل) عام و خاص تعارض و تنافی وجود داشته باشد -به گونه ای که فقیه نتواند هردوی آن ها را بپذیرد و امکان عمل به مفاد هردو وجود نداشته باشد - ، برای رفع این تعارض و به تعبیری جمع بین دو دلیل باید گزاره ی عام به وسیله ی گزاره ی خاص تخصیص زده شود. تخصیص در اینجا یعنی از ظهور لفظ یا گزاره ی عام دست کشیده شده و گزاره ی عام بر گزاره ی خاص حمل گردد.
بحث تخصیص اکثر:
بحثی هم در نقش مخصّص متصل و منفصل و مالک تشخیص آن وجود دارد که به طور اجمال بیان می شود که در الفاظ سه نوع داللت وجود دارد که به دنبال آن سه نوع معنا و مدلول هم هست. داللتها داللت تصوریه و داللت تصدیقیه و داللت بر مراد جدی است و حکم هرکدام از اینها در بحث تخصیص و مخصّص مورد بررسی تحلیل قرار می گیرد. اما چون بنای این جلسات بر اختصار و بیان حداقلی مباحث بوده است ، از این مبحث صرف نظر می شود.
جلسه پنجاه و نهم و شصتم
شبهه ی مفهومیه و مصداقیه / اثر اجمال مخصص بر دلیل عام
به طور کلی حال عام بعد از تخصیص نسبت به اجمال مخصّص دو فرض دارد:
- در بررسی حجیت و اعتبار عام بعد از تخصیص، اگر مخصّص اجمال نداشته باشد -یعنی هم معنا و مفهومش معلوم باشد و افراد و مصادیقش مشخص باشد - در چنین فرضی که نه در مفهوم و نه در افراد اجمالی وجود ندارد، روشن است افرادی که هنوز در تحت عام باقی مانده اند، حکم عام برایشان دارای اعتبار و حجیت است.
- ما گاهی مخصّص از جهت مفهوم و مصداق روشن نیست و اجمال دارد - یعنی یا مفهومش ابهام دارد یا مصادیق را به طور دقیق مشخص نکرده است- و به همین خاطر معلوم نیست که هنوز برخی افراد ذیل عام باقی هستند یا خارج شده اند. پس در این حالت بعد از صورت گرفتن تخصیص:
- یک دسته از افراد و مصادیق قطعا ذیل عام قرار دارند و تخصیص نخورده اند.
- یک دسته از افراد و مصادیق هم قطعا از ذیل عام خارج شده و تخصیص خورده اند.
- اما یک دسته ی سومی نیز هست که معلوم نیست هنوز ذیل عام باقی اند یا اینکه به وسیله ی تخصیص از ذیل آن خارج شده اند.
البته در علم اصول خود اجمال هم دارای دو منشاء ذکر شده است:
- گاهی اجمال مخصّص به این خاطر است که معنا و مفهوم آن واضح بیان نشده و نزد شخص مشخص نیست. در علم اصول اصطالحا به آن شبهه ی مفهومیه می گویند.
- گاهی هم مفهوم مخصّص اجمال نداشته و واضح است بلکه اجمال به این خاطر است که شخص در تعیین مصداق آن دچار تردید است. در علم اصول اصطالحا به آن شبهه ی مصداقیه می گویند.
شبهه ی مفهومیه و شبهه ی مصداقیه:
در شبهه ی مفهومیه، مفهوم مخصّص دقیقا مشخص نیست و به همین خاطر شخص در بعضی مصادیق و افراد دچار تردید می شود که آیا هنوز ذیل محدوده ی عام قرار دارد یا اینکه به خاطر تخصیص از محدوده ی عام خارج شده است.
ما گاهی نیز دلیلی که برای مخصّص آمده از جهت معنایی و مفهومی روشن است. در شبهه ی مصداقیه دقیقا مشخص نیست که چه افراد و مصادیقی ذیل مخصّص قرار می گیرند. در نتیجه روشن نمیشود برخی از مصادیق پس از تخصیص، ذیل عام باقی مانده اند یا تخصیص خورده و خارج شده اند.
شبهه ی مفهومیه دو گونه است:
- یک شکل شبههی مفهومیه ای که تردید در آن بین اقل و اکثر است.
- یک شکل شبههی مفهومیه هم تردید در آن بین دو مفهوم متباین است.
اثر اجمال مخصّص بر اعتبار دلیل عام:
به طور کلی اجمال مخصّص در فروض زیر نتیجه متفاوت است؛
- شبهه ی مفهومیه) با مخصص منفصل در صورت دارد: الف) به صورت دوران بین اقل واکثر.
ب) به صورت دوران بین متباینین.
با مخصّص متصل: اجمال به عام سرایت کرده و عام را نیز مجمل می کند.
- شبهه ی مصداقیه) اجمال به عام سرایت کرده و عام را نیز مجمل می کند.
در مجموع در تمامی حاالت اجمال مخصّص به عام سرایت می کند به جز در شبهه ی مفهومیه از نوع دوران بین اقل و اکثر که در آن اجمال مخصّص به عام سرایت نمیکند
* تلخیصی از سلسله جلسات روش تحقیق اجتهادی استاد محترم : دکتر مجید کافی