"بسم رب الشهداء و الصدیقین"
موضوع علم اصول چیست
چکیده:
موضوع طبق نظر مشهور به عنوان تمایز علوم واقع شده است، وهمین امر برای شناخت موضوع علم اصول برای ممیز واقع شدن با علوم آلی دیگر شده است.
برخی از علما چون به وحدت موضوع قائلند لذا موضوع علم اصول را هم یک امر واحد می دانند، ولی برخی دیگر از علماء چون به کثرت موضوع یک علم قائل هستند در نتیجه موضوع علم اصول را هم یک امر کثیر میدانند.
نسبت به این وحدت وکثرت برخی یک قدر جامع موضوع قراردادند وبرخی یک موضوع عام وکلی بدون اسم ونامی.
ضرورت بحث:
علم اصول در ادوار تاریخ اسلامی همیشه بین مسلمانان بخصوص علماء اسلام وخوصوصا دانشمندان تشیع مورد بحث قرار گرفته وچون یک علم بحث می کند در موضوع خود یعنی یک علم همیشه آنچه که موضوع خود معرفی میکند به حول آن موضوع هم بحث میکند، لذا علم اصول هم یک دانشی است که همیشه مورد کنکاش بوده وباید موضوع خاصی داشته باشد که این علم در حول آن بحث کند، واینجاست که اختلاف بین علماء نسبت به موضوع علم اصول بحث میشود.
لذا ضروری است که موضوع این علم مشخص شود تا غایة ونتیجه مطلوبی نسبت به موضوع خود گرفته شود از علم اصول.
مقدمه:
این مقاله صرفا یک تحقیق تکلیفی است و مطالب آن براساس عنوان آن نوشته شده و سعی در خلاصه ولی پر،از حیث مطلب که نهایت مطلب بیان قول مرحوم آقای آخوند اعلی الله مقامه الشریفه در کتاب کفایه و مربوط به موضوع علم اصول است.
مشهورعقیده دارند که هر علمی یک موضوعی دارد و طول بحث خود را در حول آن موضوع انجام میدهد(غیر کسانی که قائل این نیستند).
اما زمانی که به علم اصول توجه میکنیم و به سیر تاریخی این علم، متوجه می شویم نظرات اهل فن این علم موضوعی، که به این علم گفتند متفاوت است، لذا سوال پیش می آید که حقیقتا موضوع این علم چیست؟
لذا ما آمدیم به صورت اجمالی ولی از حیث مطلب کامل به برسی این امر، ومی خواهیم موضوع حقیقی علم اصول را از برسی اقوال اهل فن این علم پیدا کنیم یا بهترکمک به درک صحیح موضوع این علم برسیم.
پس ما دراین مقاله هدف اصلی که داریم برسی اقوال علماء علم اصول درمورد موضوع این علم که این امر حداقل کمک به ما از علم اصول میشود، به عبارت دیگر با تفحص در این مقوله خواهیم دانست که علم اصول برچه مبناء بحث میکند نسبت به دیدگاههای مختلف.
بخش اول:تمایز علوم
در طول فکری بشری علوم جدیدی به وجود آمده است ویا از یک منبع باشاخه های مختلفی ایجاد شده اند، لذا این شاخه ها ویا این علوم عقلا با علوم های دیگر دارای تفاوتهایی است،پس برای جداسازی این علوم ها باید دنبال یک وجه افتراق باشیم تا علومی را از دانش های دیگر مورد تمیز قراردهیم،درنتیجه اختلفو فی تمایزالعلوم.
شیخ فاضل لنکرانی درشرح کفایه تقسیم میکند به سه احتمال ازآنچه که از کلام مرحوم آخوند خراسانی به دست می آید.
سه احتمال:
- احتمال اول تمایز علوم به تمایز اغراض آن است
- احتمال دوم تمایز علوم به محمولات آن علوم است
- احتمال سوم تمایز علوم به موضوعات آن علوم است
تمایز علوم براساس غایت وغرض
این حیث مرزبندی علوم را براساس آنچه که ازغایتشان به دست می آید حقیقت هدفشان ازاین علوم باعث جدایی وافتراق با علم دیگر میشود،به عبارت دیگر به عبارت دیگراگرعلومی باشد که بخواهیم فرق این علوم هارابیان کنیم توجه ما به غایت این دانش هاست که این علم به چه هدفی ایجادشده است، با درنظرگرفتن این غایت وهدف این علم راباعلم دیگرمورد تمییزقرارمیدهیم.
تمایز علوم براساس موضوع:
تمام علوم دارای ابوابی هستند که موضوع هرباب با موضوع باب دیگر متفاوت است،پس اگر تمایز علوم به موضوعات آنها درنظر بگیریم پس لازم می آید که هرباب علم جدایی وبه تنهایی میشدند.
این اشکال را در ردّ قول کسانی که میگویند تمایزعلوم به موضوع است فرمودند که مرحوم آخوند هم اشکالی شبیه به این را میکند با این تفاوت که جناب آخوند خراسانی در ادامه اشکال فرمودند: لا موضوعات ولا محمولات، که به نوعی کسانی هم که قائل به تمایز علوم را به محمولات میدانند راهم رد کردند.ولی شیخ فاضل لنکرانی در شرح سخن مرحوم آخوند بیان کردند که کسی به تمایز علوم به محمولات را ادعا نکرده وقائلی هم ندارد.
بخش دوم: موضوع علم اصول چیست؟
عقیده مشهور آنچه که در بخش قبلی مشخص شد، علوم به وسیله موضوعاتشان ازهم تمییز داده میشوند.علماء اسلام کسانی که قائل هستد هر علمی موضوعی دارد ، سوی بحث از تمایز به دو دسته تقسیم میشوند:
- اول کسانی که قائلند به وحدت موضوع یعنی موضوع یک علم واحد است.
- دوم کسانی که قائلند به کثرت موضوع یعنی موضوع یک علم کثیراست.
نظریه مشهوراست که میگوید: أنه الأدلة الأربعة بماهی أدل .یکی از کسانی که قائل به این قول است جناب قمی (ره) است که مذهب ایشان به واحد بودن موضوع است لذا باید گفت که منظور از ادله اربعه همان معنای واحد قدر جامع است یعنی الحجة فی الفق.
مرحوم آخوند به این نظر علاوه بر ذکر دیدگاه خود دو اشکال وارد میکنند:
- الف: موضوع علم اصول نفس ادله اربعه میباشد که حتی بحث از حجیت آن ادله هم یکی از مباحث علم اصول است .
- ب: موضوع علم اصول ادله اربعه با وصف دلیلیت میباشد، لذا آن اختلاف با عث طرح این سوال است که آیا موضوع علم اصول نفس کتاب است یا سنت یا عقل ؟ یا باوصف دلیلیت موضوع علم اصول است؟
لذا به این قول مشهور دو اشکال وارد کردند، در نتیجه نمی توان به راحتی این نظریه را قبول کرد یا گفت موضوع کاملی برای اصول بیان کردند.
موضوع علم اصول كه عبارت شد از ادله اربعه و محقق خراساني گفت: كلي منطبق بر افراد، ادله اربعه يك موضوع كلي است و مسائل اصول، افراد و زير مجموعه آن است.
نتیجه:
میتوانیم اینگونه بیان کنیم که ما چون حقیقت علم أصول یک علم آلی برای استنباط احکام شرعی میدانیم بگوییم موضوع علم أصول ادله اربعه است که همان منظور حجة در فقه است که موضوع کلی است که تمام مسائلی که شأن استنباط احکام شرعیة را دارد شامل میشود، به نوعی میتوان چنین بیان کرد.
وبلاک پیش رو به جهت اشتراک گذاری مطالب و موضوعات علمی مورد علاقه و بحث اینجانب می باشد امید که مفید واقع شده و قدمی هرچند کوچک در ارتقاء و رشد علم را موجب شود.